smile2me

من ترجیح می دهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم/.

smile2me

من ترجیح می دهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم/.

تو باور نکن اما....

رفتن دلیل نبودن نیست


در آسمان تو پرواز می کنم


عصری غمگین و غروبی غمگین تر در پیش


من بی زار از خود و کرده خویش


دل نامهربانم را بر دوش می کشم


تا آنسوی مرزهای انزوا پنهانش کنم


در اوج نیزار های پشیمانی


و ابرهای سیاه سرگردان که با من از یک طایفه اند


سلام می گویم


تو باور نکن اما من عاشقم

کبوتر

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت

روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست
و قلب
برای زندگی بس است

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف، زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرم
روزی که هر حرف ترانه ایست
تا کمترین سرود بوسه باشد

روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم ...

و من آنروز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم ...

عبور

آنچنان
پراکندۀ این و آن بودی
که نمی دیدی
با هر قدمت
تکه ای از من
زیر ِ عبورت
می شکست
....!!!!
غروری
....
قلبی
....
صدایی
....
و خِرَدی،

که آسان

خُـ ر د شد
....
و من این بین

تنها
....
نگرانِ آن بودم؛

که پایت
نخراشد!!!!!

.............
به این نتیجه رسیده ام که تو در قلبم جایی نداشتی!
بلکه قلمرو بودنت قسمت عمده ایی ازریه هایم بوده که بعد از تو اینگونه نفس کم می آورم!

تو چه میدانستی؟

واژه ی عشق
به معنای حریم امنیست
دور محدوده ی تنهاییمان
و تو این معنا را چه غلط فهمیدی
که به تنهایی من سنگ زدی
و به شیدایی من خندیدی.
خنده ات آتش شد
آتشش بال و پرم را سوزاند
و تو این را دیدی
باز میخندیدی!
تو چه میفهمیدی؟
تو نمیفهمیدی.
واژه ی عشق
به معنای گذشتن با هم
از میان کوچه باغ سبزدلگرمیها
یا نشستن لب مرداب پر از نیلوفر
که درونش چند مرغابی آزاد به ما مینگرند
و من و تو با هم
جمله ای ساده بسازیم از غم.
تو چه میدانستی؟
که خیال من از این حادثه ها لبریز است
تو چه میدانستی؟
که من از فاجعه هم شعر و غزل میسازم
تو چه میدانستی؟
واژه ی عشق به معنای تو بود
تو چه میدانستی؟
تو نمیدانستی
تو نمیدانستی.