smile2me

من ترجیح می دهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم/.

smile2me

من ترجیح می دهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم/.

موج، موج موی تو...

چه معصومانه فرو ریختم در بهتی کودکانه

آنگاه که آبشار بلند موهایت فروریخت

و چه بیتابانه  دلم پرکشید برای در آغوش کشیدنت.

چه سحری داشت پیچش ملایم موهایت

که چنان خواب  از چشمانم ربود؟

و چشم گشودم و ناگاه خود را در امواج موهایت غرق دیدم.

مزد صبرم بود

یا پاداش دوست داشتنت 

نمیدانم 

ادامه مطلب ...

خفگی...

عمق احساساتم آنجاییست،

که پای هیچ موجود زنده ای بدانجا باز نشده است

عمیییییییییق

حتی عمیق تر از عمیق ترین اقیانوس ها

آنقدر عمیق که در نداشتنت احساس خفگی می کنم.

آرامش آغوشت چیز دیگریست

تمام آرامش هستی را هم که در آغوش بگیرم

آرامش آغوشت چیز دیگریست

دستم را که بر  روی قلبت می گذارم

انگار آرامشت در مویرگهای من جاری می شود

و چه حسی ست در نوازش موهایت

آنگاه که از روی صورتت کنار می زنم

مرا به وسعت نگاهت دچار کن...

دست نوشته ی یک معتاد...

تشخیص پزشک درست بود

من از اولین باری که آن چهره ی دلنشینت را دیدم دچار اعتیاد شدم.

معتاد دیدنت، معتاد لبخند زیبای لبانت، معتاد عمق بی پایان نگاهت،معتاد انحنای ابروهایت.

دست خودم نیست.سالهاست به این درد دچارم.

انتهای مرزهای زندگی را دیدم

آنگاه که برای درمان این ناعلاج درد بی پایان من؛

شدیدترین تحریم جامعه ی بشری را وضع کردی

و چه بیتابانه سیاه شد قامت چشمانم

در مراسم چهله ی ندیدن چشمهایت.

همه ی اعتیاد ها آنگونه که می گویند بد نیست،

من هنوز هم با آخرین تصویرت در ذهنم

خمار می شوم.