من صبورم اما...
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم .
من صبورم اما...
چقدر با همه ی عاشقیم محزونم
و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم
من صبورم اما...
بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب
و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند می ترسم
من صبورم اما...
شعر قشنگی بود می تونم بپرسم شاعرش کی بود؟
سلام
چه فرقی میکنه
مهم حسیه که از خوندنش بهت دست میده
چه حسی بهت دست داد ؟
سلام
هیچ حسی بهم دست نداد!!!
یعنی چیزیم شده؟
کاش این چراغ بدست هیچ کس نیافتد .. هیچ گاه ...
از ته قلبم گفتم دوست جون!!!