دوستانی که از این وبلاگ دیدن میکنند
لطفاً در نظر سنجی وبلاگ هم شرکت بفرمایند.
پیشاپیش از شما خواننده عزیز تشکر میکنم.
من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست
روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم
که پریشانی این سلسله را آخر نیست.
دلت که گره خورد کار تمام است
اما این بار،
دلم چنان گره کوری خورده
که حتی با دندان عقل هم باز نخواهد شد
ادامه مطلب ...
و اکنون که خواب در تلاطم ربودن چشمانم به دنیایی دیگر است
بگذار در واپسین لحظات روشنایی جهانم
درخشش نگاهت رادر سوسوی چشمانم
به یادگار بنشانم.
میدانم که دلتنگ نگاهت خواهم شد.
چه معصومانه فرو ریختم در بهتی کودکانه
آنگاه که آبشار بلند موهایت فروریخت
و چه بیتابانه دلم پرکشید برای در آغوش کشیدنت.
چه سحری داشت پیچش ملایم موهایت
که چنان خواب از چشمانم ربود؟
و چشم گشودم و ناگاه خود را در امواج موهایت غرق دیدم.
مزد صبرم بود
یا پاداش دوست داشتنت
نمیدانم
ادامه مطلب ...